روزت مبارك بابايي
بابايي و بادكنك صاينا
مدتيه صاينا يه بادباك زرد گرفته دستش و مرتبا سراغ من مياد تا من ضمن باد كردن بادكنك با ادا هاي شيرين ايشان را بخندانم . البته شغل بنده در حال حاضر دلقك بازي نيست اما گاها پس از ورود به خانه و خوردن ناهار يا شام و در عين خستگي مي بايست با اداهايي كه بنده عمرا تا حالا انجام داده باشم نسبت به سرگرم كردن عليا حضرت بانو صاينا خانوم اقدامات لازم را به عمل آورده و خود نيز از چنين برنامه هاي سرگرم كننده اي فيض ببرم. ديشب كه با همكاران قرار سالن و فوتسال داشتيم مدتي صاينا و ماماني رو ترك كرديم و با دلي آرام و قلبي مطمئن رفتيم و دو ساعتي فوتبال بازي كرديم. اما وقتي برگشتيم خونه با بادكنك زرد صاينا خانوم مواجه شديم كه مرتبا اصرار داشت اونو باد كنيم . ...
شعر خواندن صاينا
براتون يه فايل از شعر خواندن صاينا كه ديشب با اصرار بابايي اين كارو انجام ميداد ميذارم . دانلود كنيد و بشنويد http://s3.picofile.com/file/7396420321/%D8%B4%D8%B9%D8%B1_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86_%D8%B5%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%A7.mp3.html ...
نویسنده :
ماماني
15:56
يه گشتي تو مجتمع
واما عكساي ديروز صاينا كه با هزار زحمت ازش گرفتم نزديك غروب بود وهوا تاريك و صاينا هم حاضر نبود عكس بگيره وچند تا هم مال 2 هفته پيشه &nbs...
نویسنده :
ماماني
12:00
سفارش راضيه خانوم
به نام خدا راضيه خانوم پيشنهاد كرد عكساي صاينا رو به ترتيب سني بزنم تو وبلاگش منم قبول كردم ولي همه عكساش پيشم نيست بعضي از اونا چون با موبايل گرفته شده كيفيت خوبي نداره ازاين بابت عذر خواهي ميكنم انشا الله همه عكساش كه بدستم رسيد تكميلش ميكنم (به ادامه مطلب مراجعه كنيد) ...
بابايي و صاينا
سلام. علي رغم اينكه بابا خيلي حال و حوصله نوشتن و وبلاگ و پست و ازين جور حرفا نداره اما گفتم بد نيست از رابطه جالب صاينا و بابايي بنويسم شايد هر وقت تونست بخونه حداقل رابطشو با باباش بر اساس منافعش تنظيم نكنه . يه كم هم به بابا حق بده و دوستانه تر باهاش برخورد كنه. بگذريم . صاينا خانم تا كسي خونه نيست باباش هست با مامانش . حالا كدوم عزيزترن اوني كه بيشتر تحويلش مي گيره يعني مامان . باباي بيچاره هم كه صبح ساعت 5 ونيم از خواب بلند ميشه و مي ره سر كار و ساعت 3 بعدالظهر برميگرده و گاهي وقتا ساعت 5 بعدالظهر محلي از اعراب نداره چون اينقدر خسته است كه حوصله بازيهاي شاد و منگولي و شنگولي با صاينا خانوم نداره . به هر ترتيب وقتي مي خوام از در خونه ب...
يكي از روزهاي خوب صاينا
به نام خدا و سلامممممممممم ! ديروز به صاينا خيلي خوش گذشت آخه خاله فهيمه اومده بود پيشش صبح ساعت 4 ونيم خاله زنگ زد گفت رسيدم شيراز بابايي رفت دنبالش ساعت 5 و رب رسيدن خونه بابا صاينا رو صدا زد گفت خاله اومده بيدار شو وقتي خاله خودش صداش زد با همون چشماي خواب آلود بلند شد ونشست وقتي ديد خاله ش واقعا اومده شروع كرد به شيرين كاري .خاله فهيمه هم كه تازگيا صحبت كردنش و نديده بود كلي ذوق ميكرد .خاله زحمت كشيده بود و يه عروسك قورباغه براش گرفته بود كه صاينا بهش ميگه قولي قولي يا قولباغه خيلي هم دوسش داره .بعد از كلي بازي وسر وصدا بابايي ساعت 6 ونيم رفت سر كار منم صاينا رو به زور خوابوندم گريه ميكرد وميگفت خاله فريده ميخوام هنوز اسم خاله فهيم...
نویسنده :
ماماني
20:22
بدون عنوان
سلام. امروز اين وبلاگ را ساختم كه بتونم خاطرات و لحظات زيباي زندگي دختر كوچولوم صاينا رو براي هميشه ماندگار كنم . براي شروع یکي از عكسهاش را در وبلاگ ميذارم.(بابايي)(عکس در ادامه مطلب)البته تاريخ اين پست 4 خرداد بوده چون ويرايش شده به اين تاريخ ثبت شده صاينا مشغول تاب بازي در محوطه مجتمع شهيد مدرس شيراز ...
نوش جونت فدات شم گوشت بشه به تنت
دخمل ك وچولو ي من خيلي بد غذا بود من و باباييش از اين بابت خيلي ناراحت بوديم البته اين مشكل خيلي هاست از اقوام از هر كسي كه بچه داشت ميپرسيدم همين و ميگفتن . ولي الان خدا رو شكر اشتهاش بهتره بازم بخاطره شربتيه كه بهش ميدم .به بعضي خوراكيها خيلي علاقه داره مثل : زيتون(خيلي خيلي دوس داره اگه رو سفره ببينه ديگه غذا نميخوره ) _ بستني (البته بستني چوبي رو به بقيه بستني ها ترجيح ميده ) _ شير (بيشتر وقتي كه غلات صبحونه ميريزم توش ) شير موز وشير توت فرنگي هم دوست داره ولي نه به اين اندازه _ خيار (عاشقشه اگه شب و روز بهش بدم سير نميشه ) _ خيار شور _ گوجه _ نون ( از هر ...