بابايي و صاينا
سلام. علي رغم اينكه بابا خيلي حال و حوصله نوشتن و وبلاگ و پست و ازين جور حرفا نداره اما گفتم بد نيست از رابطه جالب صاينا و بابايي بنويسم شايد هر وقت تونست بخونه حداقل رابطشو با باباش بر اساس منافعش تنظيم نكنه . يه كم هم به بابا حق بده و دوستانه تر باهاش برخورد كنه. بگذريم . صاينا خانم تا كسي خونه نيست باباش هست با مامانش . حالا كدوم عزيزترن اوني كه بيشتر تحويلش مي گيره يعني مامان . باباي بيچاره هم كه صبح ساعت 5 ونيم از خواب بلند ميشه و مي ره سر كار و ساعت 3 بعدالظهر برميگرده و گاهي وقتا ساعت 5 بعدالظهر محلي از اعراب نداره چون اينقدر خسته است كه حوصله بازيهاي شاد و منگولي و شنگولي با صاينا خانوم نداره . به هر ترتيب وقتي مي خوام از در خونه بيام تو فقط سلام و يه چند لحظه بغل و بقيش خداحافظ بابا و بيشتر وقتا وقتي مي خوام بغلش كنم با كمال مهرباني با صدايي دلنشين و كمي رعب آور ميگه ((نميـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــخوام)) اين از شانس ما. حالا بماندكه بعضي وقتا بابا تو آرزوي يه بوس درست و حسابي از لپاي ناز و قرمز صاينا ساعتها ميمونه. حالا عيبي نداره . ميگيم صورت دخترم و ته ريشاي بابا ميزنه و اذيتش ميكنه حداقل بياد بغلم كه بازم نمياد و ترجيح مي ده كاراي ديگشو انجام بده و بازيهاي ديگه بكنه و بره پيش مامان . حالا وقتي ميريم بيرون اون موقع تازه بابا عزيز ميشه وقتي كه ديگه صاينا خانوم از فرط خستگي نميتونه راه بره اون بغلاي گرم و نرم باباي خسته تر از خودش بهترين مكان براي يه استراحت چند ساعته هست . البته مامان هم در اين موقع گير ميفته اما نه به اندازه بابا چون قد بابا بلندتره و ديدن مناظر از اون بالا ديدني تر. اينو بهش ميگن نون به نرخ روز خوردن. حالا ديگه نمي خوام از زماني بگم كه ميريم خونه دو تا بابا جون كه اون موقع چون افراد تحويل گيرنده و حسابي حال بده مثل عمو و عمه و خاله و دو تا مامان جون و دوتا باباجون و ... زياد هستن و ديگه ماماني رو به حساب نمياره اونوقت ديگه فكر كنيد من كجاي اين پازل قرار دارم يا اصلا قراردارم كه بخوام اعلام وجود بكنم؟ به هرترتيب اونموقع اصلا طرف ما نمياد كه بخواد چيزي بگه يا فرار كنه و يا هرچي ... بگذريم ولي صاينا خانوم هنوز نميدونه در آينده نزديك همه چيز بستگي به جيب بابا داره و اون موقع بهترين تفريح جيب باباييه. البته ميدونم اون موقع هم ميدونه چجوري منافعشو تامين كنه و از صندوق ذخيره ارزي باباجون برداشت كنه چون در واقع همه زندگي باباجون براي صايناي شيطون و عزيز و دوست داشتنيه كه در حال حاضر چون شرايط جوريه كه نياز چنداني به بابا نداره بابايي رو تحويل نميگيره. اميدوارم خداوند ماماني و صايناخوشگل شيطون رو هميشه برا بابايي نگهداره هر چند بابايي رو تنها در صورت وجود منافع قابل ذكر مورد لطف و عنايت قرار بده..........................................................