مهمون يكساله ما !
به نام خدا
سلام . يادتونه پارسال يه مطلبي درمورد ماهي گليمون نوشتم الانم ميخوام درمورد همون ماهي بنويسم اگه چشش نزنم خيلي پوست كلفته چون دير به دير بهش غذا ميدم وقتي هم ميريم نوراباد خودش نگهبان خونه ست و 3 تا 4 روز بدون غذا سر ميكنه امسال براش يه تنگ نو و يه دوست كوچولوتر از خودش خريدم ولي دوستش يه ماه بيشتر كنارش نموند و به دليل نا معلومي تنهاش گذاشت ولي مثل اينكه تنهايي بيشتر بهش ميچسبه شايد امسال برديمش تو حوض ماهي باغ ارم البته اگه اجازه دادن دلم براش ميسوزه هميشه خودم و ميذارم جاي اون تو يه تنگ كوچيك خيلي اذيت ميشه شايد عادت كرده باشه ولي بازم گناه داره. شايد به بهانه ماهي يه سر به باغ ارم هم زديم چون تو ارديبهشت خيلي قشنگ ميشه و يه تجديد خاطرات هم بشه و دوباره دانشگاه و ببينم هر چند خيلي بهم سخت گذشت ولي خاطرات شيرين هم زياد دارم ... .