علاقه زیاد صاینا جون به جوجه
سلام یه روز دیگه از راه رسید ولی جوجه های ما هنوز روزشون و آغاز نکردن و تو خواب نازن و کلا برنامه خوابشون واروونه شده ولی به همین زودی با یاری خدا و همکاری بابایی ( که بعید میدونم ، چون خودش شبا تا دیر وقت بیداره ) باید شب زود بخوابن و صبح هم زودتر بیدار شن ، امروز میخوام از جوجه اردکای صاینا بگم که عمه زهرا براش گرفته و خونه بابا جون سکونت دارن و صاینا از این بابت که نمیتونه جوجه هاش و بیاره خونه خودمون خیلی ناراحته هر چقدر چونه زد و اصرار کرد که بیاردشون خونه دید فایده ای نداره به ناچار دوریشون و پذیرفت .یادمه خودم بچه بودم به جوجه و بره و جک و جونورا علاقه زیادی داشتم حالا این علاقه م و برای صاینا خانم به ارث گذاشتم
اینم از جوجه اردکا ،بیچاره ها وقتی صاینا پیششونه دیگه نا ندارن راه برن یه لحظه راحتشون نمیذاره ، کبوتر همسایه هم که هر از گاهی میاد تو تراس ما میگه مامان بریم بگیریمش برا خودمون همینجا بزرگش کنیم . چند روز پیش تو محوطه یه گنجشک پیدا کرد که نمیتونست پرواز کنه پسر همسایه برداشتش برا خودش کلی باهاش دعوا کرد که مال منه و خودم پیداش کردم بعد با میانجیگری من ازش گرفتش آووردش خونه ، هر چقدر من و باباش باهاش صحبت کردیم که گناه داره نباید بیاریش خونه و اینا گرررررریه میکرد و اشک میریخت که چون نمیتونه پرواز کنه گربه میخوردش به هر مکافاتی بود راضی شد فرداش ببردش بیرون ، همون یه شبی خونه بود مگه راحتش میذاشت حالا این وسط یسنا هم میگفت جوجه مو بده مال خودمه بیچاره گنجشک ، فرداش از دست صاینا و یسنا تصمیم گرفت بمیره بنظر من خودکشی کرد ، دوباره از بابت مرگ گنجشکه ما برنامه عزاداری داشتیم ،بابایی کلی با صاینا صحبت کرد که بله این خودش مریض بوده و بیرون بود هم میمرد و دنیا همینه ووو مرگ و میر داره و..... تا بالاخره دست از گریه کردن برداشت و خودش و متقاعد میکرد که اگه منم نمیاووردمش خونه یا خودش میمرد یا غذای گربه میشد و برا دوستاشم توضیحش و داد ! یسنا خانم هم هنوز فکر میکنه که جوجه رفته پیش مامانش دونه بخوره !!!!!....
بله و این هم آخرین عکس گنجشک بیچاره که توسط خود صاینا گرفته شد و خیلی زود بود برای پر کشیدنش