صاينا خانمصاينا خانم، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

صاينا و یسنا تمام زندگیمون

سفارش راضيه خانوم

به نام خدا                                                                                               راضيه خانوم پيشنهاد كرد عكساي صاينا رو به ترتيب سني بزنم تو وبلاگش منم قبول كردم ولي همه عكساش پيشم نيست بعضي از اونا چون با موبايل گرفته شده كيفيت خوبي نداره ازاين بابت عذر خواهي ميكنم انشا الله همه عكساش كه بدستم رسيد تكميلش ميكنم  (به ادامه مطلب مراجعه كنيد)       ...
10 خرداد 1391

بابايي و صاينا

سلام. علي رغم اينكه بابا خيلي حال و حوصله نوشتن و وبلاگ و پست و ازين جور حرفا نداره اما گفتم بد نيست از رابطه جالب صاينا و بابايي بنويسم شايد هر وقت تونست بخونه حداقل رابطشو با باباش بر اساس منافعش تنظيم نكنه . يه كم هم به بابا حق بده و دوستانه تر باهاش برخورد كنه. بگذريم . صاينا خانم تا كسي خونه نيست باباش هست با مامانش . حالا كدوم عزيزترن اوني كه بيشتر تحويلش مي گيره يعني مامان . باباي بيچاره هم كه صبح ساعت 5 ونيم از خواب بلند ميشه و مي ره سر كار و ساعت 3 بعدالظهر برميگرده و گاهي وقتا ساعت 5 بعدالظهر محلي از اعراب نداره چون اينقدر خسته است كه حوصله بازيهاي شاد و منگولي و شنگولي با صاينا خانوم نداره . به هر ترتيب وقتي مي خوام از در خونه ب...
8 خرداد 1391

يكي از روزهاي خوب صاينا

به نام خدا و سلامممممممممم !  ديروز به صاينا خيلي خوش گذشت آخه خاله فهيمه اومده بود پيشش صبح ساعت 4 ونيم خاله زنگ زد گفت رسيدم شيراز بابايي رفت دنبالش ساعت 5 و رب رسيدن خونه بابا صاينا رو صدا زد گفت خاله اومده بيدار شو وقتي خاله خودش صداش زد با همون چشماي خواب آلود بلند شد ونشست وقتي ديد خاله ش واقعا اومده شروع كرد به شيرين كاري .خاله فهيمه هم كه تازگيا صحبت كردنش و نديده بود كلي ذوق ميكرد .خاله زحمت كشيده بود و يه عروسك قورباغه براش گرفته بود كه صاينا بهش ميگه قولي قولي يا قولباغه خيلي هم دوسش داره .بعد از كلي بازي وسر وصدا بابايي ساعت 6 ونيم رفت سر كار منم صاينا رو به زور خوابوندم گريه ميكرد وميگفت خاله فريده ميخوام هنوز اسم خاله فهيم...
8 خرداد 1391

بدون عنوان

سلام. امروز اين وبلاگ را ساختم كه بتونم خاطرات و لحظات زيباي زندگي دختر كوچولوم صاينا رو براي هميشه ماندگار كنم . براي شروع یکي از عكسهاش را در وبلاگ ميذارم.(بابايي)(عکس در ادامه مطلب)البته تاريخ اين پست 4 خرداد بوده چون ويرايش شده به اين تاريخ ثبت شده صاينا مشغول تاب بازي در محوطه مجتمع شهيد مدرس شيراز     ...
7 خرداد 1391

نوش جونت فدات شم گوشت بشه به تنت

دخمل ك وچولو ي من خيلي بد غذا بود من و باباييش از اين بابت خيلي ناراحت بوديم البته اين مشكل خيلي هاست از اقوام از هر كسي كه بچه داشت ميپرسيدم همين و ميگفتن . ولي الان خدا رو شكر اشتهاش بهتره بازم بخاطره شربتيه كه بهش ميدم .به بعضي خوراكيها خيلي علاقه داره مثل : زيتون(خيلي خيلي دوس داره اگه رو سفره ببينه ديگه غذا نميخوره )  _  بستني (البته بستني چوبي رو به بقيه بستني ها ترجيح ميده )  _  شير (بيشتر وقتي كه غلات صبحونه ميريزم توش ) شير موز وشير توت فرنگي هم دوست داره ولي نه به اين اندازه  _  خيار (عاشقشه اگه شب و روز بهش بدم سير نميشه ) _  خيار شور _ گوجه _ نون ( از هر ...
7 خرداد 1391

عمو مرتضي مريض شده

خدايا به اميد تو .                                                                                                         &...
5 خرداد 1391

عكساي صاينا

چند تا از عكساي صاينا رو ببينيد(عکسها در ادامه مطلب) صاينا (6ماهه) وسامان خونه عمو مسعود                                                                                              ...
5 خرداد 1391

شيرين زبوني صاينا گلم

دخترکم میدونی اولین کلمه ای که تونستی بگی (علی ) بود چون تازه داشتی راه میرفتی وقتی میافتادی و میخواستی بلند شی ما میگفتیم یا علی تا اینکه یاد گرفتی علی و بگی هنوز هم هر وقت میخوای بلند بشی یا علی میگی علی یارت باشه عزیز دلم ...(بقیه در ادامه مطلب)   بعد کم کم بابا و مامان و یاد گرفتی بعضی کلمه ها رو کج و کوله ونصفه میگفتی فقط من میفهمیدم چی میگی مثلا به (بوق ) میگفتی (بوت)   به عکس میگفتی عسک به(عروسک ) میگفتی (عتوتک ) یا انگشتات و میبردی بالا میگفتی افتاد (مثل تو فیلم ستایش)  یه کم که بزرگتر شدی حدود ١ سال ونیمت بود کلمه ها رو بهتر و درست تر میگفتی هر کلمه جدیدی که میگفتی ما خوشحال میشدی...
5 خرداد 1391

واي از اين آلودگي هوا!!!!

به نام خداي هستي بخش                                                                                               ديروز تا حالا هوا بد جوري آلوده ست وصاينا كوچولوي من خيلي دوست داره بره بيرون ولي ماماني اجازه نميد...
5 خرداد 1391